ارزیابی و تشخیص اختلالات کودکان
شیوه‌ها و شاخص‌ها
روان‌شناسان و سایر متخصصان بهداشت روانی روش‌های متعددی را برای اندازه گیری رفتار انسانی طرح ریزی و ارزشیابی کرده‌اند. اختلالات روان شناختی می‌تواند با بهره‌گیری از روش‌هایی از قبیل گزارش‌های شخصی، مشاهده، مصاحبه‌های ساختاریافته و روش‌های آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گیرد. در مورد کودکان نیز، فرایند ارزیابی مشابهی به کار می‌رود، اما تفاوت‌هایی نیز موجود است. از جمله اینکه کودکان چه بسا در گزارش‌های خود پاسخ درست ندهند، همکاری نکنند یا آگاهی چندانی از عواطف و اعمال خود نداشته باشند. بنابراین، ارزیابی روان شناختی کودکان شامل گزارش‌های والدین و معلمان از رفتار آنها می‌شود که با صحبت با کودکان و مصاحبه با والدین و همچنین تکمیل پرسشنامه‌ها و استفاده از مشاهده‌ی سازمان یافته صورت می‌پذیرد.
ارزیابی روان شناختی، تا آنجا که معتبر و قابل اطمینان باشد، سودمند خواهد بود. پایایی و روایی، امکان بررسی شایستگی آزمون‌ها را فراهم می‌سازد. ابزار سنجش پایا، وسیله‌ای است که می‌تواند از سوی آزمایندگان مختلف به طور مشابهی به کار گرفته شود و بین نمرات به دست آمده در چند بار آزمایش تفاوت معناداری موجود نباشد. با اینکه پایایی لازم است، ولی کافی نیست، برای اینکه ارزیابی روان شناختی به درستی انجام گیرد، روایی هم مورد نیاز است تا سودمندی آزمون حاصل شود.
ابزار اندازه‌گیری معتبر، ابزاری است که در عمل آنچه را برای اندازه‌گیری ادعا می‌کند، بتواند ارزشیابی کند. برای مثال، اگر یک آزمون قرار است پرخاشگری را بیازماید، باید نمرات آن همبستگی زیادی با نمرات آزمون‌های دیگر در زمینه‌ی پرخاشگری داشته باشد تا بتوان آن را آزمون مناسبی دانست. ارزیابی شامل گردآوری داده‌هاست و بهتر است از ابزارهای سنجش روان شناختی باثبات و معتبر استفاده شود این گونه داده‌ها توسط روان‌شناسان و سایر متخصصان بهداشت روانی به منظور تصمیم‌گیری‌های آگاهانه به کار گرفته می‌شوند. فرایند ارزیابی بسیار پیچیده است و اغلب به جمع‌آوری داده‌ها با روش‌های مختلف و از منابع مختلف و متعدد نیاز دارد.

اختلالات مربوط به کودکان و نوجوانان را می‌توان به گونه‌ای که در پی می‌آیند، طبقه‌بندی کرد:
1-اختلال سلوک : این اختلال با اعمال جسورانه، مخرب و خطرناک همراه است؛
2- اختلال بیش‌فعالی همراه با نقص توجه : فرد دارای بی‌توجهی افراطی از یک سو و بی‌قراری و ناشکیبایی از سوی دیگر است؛
3- اختلالات عاطفی : شامل پریشانی‌هایی توأم با اضطراب و افسردگی‌اند. در اضطراب چندین نوع اختلال وجود دارد؛ از قبیل اختلال اضطراب تعمیم یافته، ترس از اجتماع و اختلال اضطراب جدایی نیز در درجات گوناگونی می‌تواند در کودکان و نوجوانان وجود داشته باشد؛
4- اختلالات خوردن : اختلالاتی که مربوط به غذا خوردن است، مانند بی‌اشتهایی عصبی و احساس گرسنگی عصبی؛
5- عقب‌ماندگی ذهنی : محدودیت‌های اساسی در عملکرد ذهنی، نقص در مهارت‌های اساسی؛
6- ناتوانی‌های یادگیری : وجود نقص در یادگیری، مانند اختلاف در خواندن و حساب؛
7- اختلالات نافذ تحول : آسیب‌دیدگی در برقراری ارتباط و روابط متقابل، همراه با الگوهای رفتاری تثبیت شده، مانند درخودماندگی؛
8- اختلالات تیک: حرکات غیرارادی تکراری در اعضای بدن و گفتار. برای مثال، اختلالاتی که چندین بار در روز در حرکات سروگردن ایجاد می‌شود و لکنت زبان که همه غیرارادی هستند؛
9- اختلالات دفع: تخلیه‌ی مدفوع در جاهای نامناسب و رهاسازی ادرار در لباس، شلوار یا رختخواب.
این گونه طبقه‌بندی موجب شده است پژوهشگران، اختلالات کودکان را در دو دسته‌ی وسیع جای دهند: 1-اختلالات درون‌گرایانه و 2- اختلالات بیرون گرایانه (آخن باخ و ادل بروک (16)، 1978). اختلالات درون‌گرایانه شامل اختلالات روان‌شناختی مانند اضطراب، افسردگی، کناره‌گیری از اجتماع، انزوا و اختلال در خوردن غذاست. اختلالات بیرون‌گرایانه، الگوهای رفتاری ناسازگارانه در کودکان است که در موقعیت‌های متعدد برای دیگران مشکل می‌آفریند.
در این دسته از اختلالات که اختلال رفتاری نیز نامیده می‌شوند، مسائل رفتاری منجر به بروز تعارض‌هایی میان کودک و بافت اجتماعی او می‌شود. اختلالات سلوک جزء این دسته محسوب می شود.
روانکاوان زمان زیادی را صرف گوش دادن به صحبت های مردم در مورد زندگی خود می کنند، به همین دلیل است که این روش اغلب به عنوان “درمان با صحبت کردن” شناخته می شود.

روانکاوی در دنیای امروز
بسیاری از ایده‌های فروید در روان‌شناسی مورد اقبال قرار نگرفته‌اند، اما مطمئناً این بدان معنا نیست که کار او خالی از لطف نیست و نشان فروید در روانشناسی هنوز هم امروزه احساس می شود. تحقیقات همچنین حداقل برخی از ایده های اصلی فروید را پشتیبانی می کند. رویکرد او به درمان (به طور خاص، این پیشنهاد که بیماری روانی قابل درمان است و صحبت در مورد مشکلات می تواند باعث تسکین شود) یک مفهوم انقلابی بود که نحوه رویکرد ما به درمان بیماری روانی را تغییر داد.
امروزه روانکاوی کلاسیک شاید کمتر به طور صرف به عنوان رویکرد درمانی انتخاب شود و شاید دیگر شاهد کاناپه های روانکاوی و روانکاوی فرویدی باشیم. اما رویکرهای جدیدتر مثل روانشناسی من، روابط موضوعی (ابژه) و روانشناسی خود بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین رویکردهای دیگر مثل روانپویشی کوتاه مدت (ISTDP) که درمان های کوتاه تری هستند، شاید از نظر زمان و صرف انرژی به صرفه تر به نظر برسند.
روانکاوی
روانکاوی کلاسیک با فروید شروع شد. روانکاوی هم به تئوری نحوه عملکرد ذهن و هم به روش درمانی اشاره دارد. در سال‌های اخیر، هر دو به رویکردهای پژوهش محور بیشتری تسلیم شده‌اند، اما روانکاوی هنوز یک حوزه پررونق است و با تجربه ذهنی به شیوه‌هایی سروکار دارد که گاهی اوقات درمان‌های دیگر چنین نیستند.
فروید پیشگام این ایده بود که نیروهای ناخودآگاه بر رفتار و شخصیت آشکار تأثیر می گذارند. او معتقد بود که وقایع دوران کودکی و درگیری های ناخودآگاه، که اغلب مربوط به میل جنسی و پرخاشگری است، تجربه فرد را در بزرگسالی شکل می دهد. نظریه روانکاوی فروید چارچوبی را برای درمان روانکاوی ایجاد کرد که شکل عمیق و فردی از روان درمانی است. درمان روانکاوی شامل یک گفتگوی باز است که هدف آن کشف ایده ها و خاطراتی است که مدت ها در ضمیر ناخودآگاه مدفون شده اند.
روانکاوان از تکنیک های خاصی مانند تداعی آزاد، تحلیل رویا و تحلیل انتقال استفاده می کنند. شناسایی الگوها در گفتار و واکنش های مراجع می تواند به فرد کمک کند تا افکار، رفتارها و روابط خود را بهتر درک کند تا مقدمه ای باشد برای تغییر آنچه ناکارآمد است.

شکل گیری و مفاهیم روانکاوی
در طول دهه 1890، فروید با پزشک و فیزیولوژیست اتریشی یوزف بروئر در مطالعات بیماران روان رنجور تحت هیپنوتیزم کار کرد. فروید و برویر مشاهده کردند که وقتی منابع ایده‌ها و تکانه‌های بیماران در طول حالت هیپنوتیزم به هوش می‌آیند، بیماران بهبود می‌یابند.
فروید با مشاهده اینکه اکثر بیماران بدون هیپنوتیزم آزادانه صحبت می کنند، تکنیک تداعی آزاد ایده ها را تکامل داد. بیمار تشویق شد تا هر چیزی را که به ذهنش می‌رسد، بدون در نظر گرفتن ارتباط یا مناسب بودن آن، بیان کند. فروید با اشاره به اینکه گاهی اوقات بیماران در ایجاد تداعی آزاد با مشکل مواجه می‌شوند، به این نتیجه رسید که برخی از تجربیات دردناک سرکوب می‌شوند یا از آگاهی آگاهانه خودداری می‌شوند. فروید خاطرنشان کرد که در اکثر بیمارانی که در اوایل تمرین او مشاهده شده‌اند، رویدادهایی که اغلب سرکوب شده‌اند مربوط به تجارب جنسی مزاحم بوده است.
بنابراین او این فرضیه را مطرح کرد که اضطراب پیامد انرژی سرکوب شده (لیبیدو) متصل به تمایلات جنسی است. انرژی سرکوب شده در علائم مختلفی که به عنوان مکانیسم‌های دفاعی روانی عمل می‌کردند، بیان شد. فروید و پیروانش بعداً مفهوم اضطراب را به گونه‌ای گسترش دادند که شامل احساس ترس، گناه، و شرم ناشی از تخیلات پرخاشگری، خصومت و ترس از تنهایی ناشی از جدایی از فردی است که فرد مبتلا به او وابسته است.
تکنیک تداعی آزاد فروید ابزاری برای مطالعه معانی رویاها، لغزش های زبان، فراموشی و سایر اشتباهات و خطاهای زندگی روزمره در اختیار او قرار داد. از این تحقیقات، او به مفهوم جدیدی از ساختار شخصیت هدایت شد: نهاد (id)، خود (ego)، فراخود (super ego). به گفته فروید، نهاد مخزن ناخودآگاه انگیزه های ناشی از زمینه ژنتیکی و مربوط به حفظ و تکثیر بفا است. ایگو در سطوح آگاهانه و نیمه آگاهانه عمل می کند.

این بخشی از شخصیت است که به واقعیت مربوط می شود: ادراک، شناخت و اقدامات اجرایی. در سوپرایگو، آرمان ها و ارزش های فرد از محیط و آداب خانواده و جامعه نهفته است. سوپرایگو به عنوان وجدان هم در عملکردهای ایگو عمل می کند. تعارضات میان سه ساختار شخصیت سرکوب شده و منجر به برانگیختن اضطراب می شود. با ایجاد مکانیسم‌های دفاعی که از طریق تأثیرات خانوادگی و فرهنگی آموخته می‌شود، فرد مستقیماً از تجربه اضطراب محافظت می‌شود

تکنیک های روانکاوی کلاسیک
افرادی که تحت درمان روانکاوی قرار می گیرند، اغلب حداقل یک بار در هفته با روانکاو خود ملاقات می کنند. آنها می توانند ماه ها یا حتی سال ها تحت درمان باقی بمانند. روانکاوان از تکنیک های مختلفی برای به دست آوردن بینش در مورد رفتار شما استفاده می کنند. برخی از تکنیک های محبوب تر عبارتند از:
تعبیر خواب: به گفته فروید، تحلیل رویا تا حد زیادی مهمترین تکنیک روانکاوی است. او اغلب از رویاها به عنوان “شاه راهی به ناخودآگاه” یاد می کرد. روانکاوان ممکن است رویاها را برای به دست آوردن بینشی در مورد عملکرد ضمیر ناخودآگاه شما تعبیر کنند.
تداعی آزاد: تداعی آزاد تمرینی است که در طی آن روانکاو شما را تشویق می کند آزادانه افکار خود را به اشتراک بگذارید. این می تواند منجر به ظهور ارتباطات و خاطرات غیرمنتظره شود.
انتقال: انتقال زمانی اتفاق می افتد که شما احساسات خود را در مورد شخص دیگری به روانکاو نشان دهید. سپس با آنها به گونه ای تعامل خواهید کرد که گویی آن شخص دیگری هستند. این تکنیک می تواند به روانکاو شما کمک کند تا بفهمد چگونه با دیگران تعامل دارید.